۲۰۱۰-۲۰۱۹
سرور، لطفاً باعث شو که چشمان من باز شوند
اُکتبر ٢٠١۷


2:3

سرور، لطفا باعث شو که چشمانم باز شوند

ما باید از طریق چشمان ناجی به دیگران نگاه کنیم.

شیر پادشاه یک فیلم کلاسیک کارتونی در بارۀ دشت آفریقا است. وقتی که شیر پادشاه در حال دفاع از پسرش می میرد، شاهزادۀ شیر جوان مجبور به تبعید میشود در زمانی که یک حاکم مستبد تعادل دشت را از بین میبرد. آن شاهزاده شیر تاخ و تخت را با کمک یک مربّی خردمند پس میگیرد. چشمهای او بر لازمۀ تعادل در آن حلقۀ عظیم زندگی در آن دشت باز میشود. بعد از ادّعای پادشاهی خود، نصیحت دنبال کردنی  شیر جوان ”به ماورایِ آنچه را که می بینی نگاه کن.“1

همینطور که ما یاد میگیریم وارث همۀ آنچه که پدرمان دارد میشویم، مژده ما را راهنمائی می کند که به ماورای آنچه را که می بینیم نگاه کنیم. برای دیدن ماورای آنچه که می بینیم، باید از طریق چشمان ناجی به دیگران نگاه کنیم. تور مژده پُُر از مردم مختلف است. ما نمیتوانیم کاملاً زمینۀ انتخاب و روانشاسی مردم را در دنیا، مجتمع کلیسا، و حتّی در خانوادۀ خود کاملاً درک کنیم، چونکه ما بندرت می توانیم تصویر کاملی از آنچه که آنها هستند داشته باشیم. ما باید از دید آسان برداشتها و قضاوت های یک طرفۀ خود گذشته و عدسی دید ناچیز خود را برای کسب تجربه های خود توسعه دهیم.

چشمان من باز شدند تا ”به ماورای آنچه را که می دیدم ببینم“ وقتی که بهعنوان رئیس مبلّغین دینی خدمت می کردم. یک ارشد جوانی با ترس در چشمانش پیش من آمد. وقتی او را برای مصاحبه ملاقات کردم، با حالتی افسرده، گفت، ”من می خواهم به خانه ام برگردم.“ من با خود فکر کردم، ”خوب، ما می توانیم این را درست کنیم.“ من نصیحتش کردم که سخت تر کار کند و در موردش به مدّت یک هفته دعا کرده و بعد به من تلفن کند. یک هفته بعد، تقریباً سر دقیقه، او تلفن کرد. او هنوز می خواست به خانه برگردد. من دوباره او را نصیحت کردم که دعا کند، سخت بکوشد، و بعد از یک هفته تلفن کند. در مصاحبۀ بعدی، چیزی عوض نشده بود. او اصرار داشت که به خانه برگردد.

من واقعاً نمی خواستم چنین شود، همینطور شروع کردم به تعلیم دادن در مورد طبیعت مقدّس فراخوانی اش. من تشویقش کردم ”[خودش] را فراموش کرده و دنبال کارش باشد.“2. امّا از هر فرمولی که پیشنهاد کردم، فکرش را عوض نکرد. سرانجام به فکرم رسید که شاید من تمام قضیه را نمیدانم. در آن وقت بود که بمن الهام شد که از او سؤالی بکنم: ”ارشد، چه چیزی برای تو مشکل است؟“ چیزی که او به من گفت عمیقاً بر قلب من اثر گذاشت: ”رئیس، من نمیتوانم بهخوانم.“

نصیحت خردمندانه ای را که من فکر کردم خیلی برای او مهم بود که بشنود اصلاً ربطی به نیازهای او نداشت. چیز مهمی که او نیاز داشت این بود که من ماورای فرض عجولانۀ نگاه کرده و اجازه دهم که روح القدُس بمن کمک کند که بفهمم واقعاً چه چیزی در ذهن این ارشد بود. او بمن احتیاج داشت که او را درست دیده و دلیلی بر امید او پیشنهاد کنم. در عوض، من مانند یک توپ دستگاه تخریب کنندۀ ساختمان عمل کردم. این ارشد شجاع خواندن را یاد گرفت و یک مرید خالصی از عیسی مسیح شد. او چشمان مرا به کلمات سرور باز کرد: ”چون انسان بر ظاهر نگاه می کند ، امّا سرور بر قلب“ (١ سموئیل ۷:١۶).

چه برکتی است وقتی که روح القدُس دید ما را وسیعتر می کند. بیاد آورید پیامبر الیشع را وقتی که بیدار شد و دریافت که سپاهی از سربازان سوریّه ای با اسبان و ارّابه هایشان شهر را محاصره کرده اند؟ خدمتکار مردش ترسیده بود و از الشیع پرسید چه کار باید کرد بر علیه این اوضاع وخیم. الیشع به او گفت نکران نباشد، با کلمات فراموش نشدنی: ”نترس: چون تعداد کسانی که با ما هستند بیشتر از آنهائی است که با آنها هستند“ (٢ پادشاهان ١۶:۶). خدمتکار مرد هیچ ایده ای نداشت که پیامبر در مورد چه حرف میزند. او نمی توانست به ماورای آنچه که می بیند نگاه کند. ولیکن، الشیع گُردان هائی از فرشتگان را دید که به جنگ برای مردم پیامبر آماده بودند. بنابرین الیشع به سرور دعا کرد که چشمان مرد جوان را باز کند، ”و او دید: و، بنگرید، کوه پُر از اسبها و ارّابه های آتشین در اطراف الشیع بودند“ (٢ پادشاهان ١۷:۶).

الیشع و لشگر بهشتی

ما اغلب خود را از دیگران جدا می کنیم بر اساس تفاوتهائی که می بینیم. ما احساس راحتی می کنیم در اطراف کسانیکه مثل ما فکر، صحبت میکنند، لباس میپوشند و عمل می کنند و ناراحت هستیم با آنهائی که شرایط و سوابق متفاوت دارند. در واقع، آیا اینطور نیست که همۀ ما از کشورهای مختلف با زبانهای مختلف میائیم؟ آیا همۀ ما دنیا را با محدودیّت های بیشماری که خود در زندگی تجربه کرده ایم نگاه نمی کنیم؟ چونکه بعضی از طریق چشمان روحانیِ خود مردم را می بینند وبا آنها سخن می گویند، همانند پیامبر الیشع، و بعضی با چشم واقعی دیده و مکالمه می کنند، چنانکه من با مبلّغ دینی بی سواد تجربه کردم.

ما در دنیائی زندگی می کنیم که بوسیلۀ مقایسه، برچسب زدن، و انتقاد، کردن تغذیه می کند. بجای دیدن از طریق رسانه های اجتمائی، لازم است که ما به درون برای صفت های خدائی که هر کدام ادّعا داریم نگاه کنیم. این کیفیّت های خدائی و آرزوها را نمی توان در رسانه های پینترست یا در صفحۀ انیستاگرم اعلام کرد.

قبول کردن و دوست داشتن دیگران به این معنی نیست که عقاید آنها را بپذیریم. ظاهراً، حقیقت بالاترین حمایت را از ما میخواهد، امّا آن نباید سدّی برای مهربانی باشد. عشق واقعی به دیگران مستلزم ادامۀ تمرینِ قبول کردن بهترین کوشش مردمی است که تجارت زندگی و محدودیّت های آنها را ما هرگز کاملا نخواهیم دانست. نگاه کردن به ماورای آنچه که می بینیم تمرکز آگاهانه بر ناجی را احتیاج دارد.

نقلیِۀ تمام عیار

در ٢۸مه ، ٢٠١۶، بو ریچی ١۶ ساله و دوستش آستین در یک مزرعۀ دامپروری خانوده در کالورادو بودند. بو و آستین سوار نقلّیۀ تمام عیار خود شدند با یک اشتیاق خاصی برای یک روز خاطره انگیز. فاصلۀ دوری نرفته بودند که با وضعیّت ناهنجاری روبرو شدند، که در آن لحظه حادثۀ مصیبت بار رخ داد. خودروئی که بو میراند ناگهان برگشت، بو در زیر وزن ۴٠ پوندی (١۸٠ کیلوگرمی) از فولاد میخ کوب شد. وقتی دوست بو آستین به او رسید، دید بو برای نجات زندگی خود تقلا می کند. با تمام ذرّات قدرتش، او سعی کرد که خودرو را از روی دوستش بلند کند. آن حرکت نمی کرد. او برای بو دعا کرد و بعد با وحشت برای کمک دوید. مأموران کمکهای اوّلیّه سر رسیدند، امّا ساعتی بعد بو درگذشت. او از این زندگی فانی مرخّص شد.

والدین دل شکسته اش سررسیدند. همانطور که آنها در بیمارستان کوچک با دوست عزیز بو و خانواد ایستادند، یک مأمور پلیس وارد اطاق شد و تلفن دستی بو را به مادرش داد. در حالیکه او داشت تلفن را میگرفت، یک صدای زنگی بگوش رسید. او تلفن را باز کرد و زنگ خبر روزانۀ بو را دید. او با صدائی بلند پیام پسر دوست داشتنی، نوجوان خیلی ماجراجویش را که برای خواندن روزانه برنامه ریزی کرده بود خواند. پیام این بود، ”یادت باشد که عیسی مسیح را در مرکز زندگی امروز خود قرار بدهی. “

تمرکز بو بر باز خریدارش غم عزیزان او را درغیبتش کاهش نمیدهد. ولیکن، آن بزرگترین امید و معنی را به زندگی بو و گزینش هایش در زندگی میدهد. آن به خانواده و دوستانش اجازه میدهد که ماورای تاسّف بار مرگ زود رس او به حقایق لذّت بخش زندگی بعد ازمرگ نگاه بکنند. چه لحظۀ پُر شفقتی برای والدین بو که از درون چشمان پسرشان پُربها ترین هدیه را ببینند.

بعنوان اعضای کلیسا، بما هدیۀ شخصی آژیرهای روحانی داده شده است که بما هشداری میدهند وقتی که ما فقط با چشم فانی از راه رستگاری دور می شویم. آئین شام مقدّس یاد آوری هفتگی ما است که دائماً بر عیسی میسح تمرکز کنیم که شاید همیشه او را بیاد داشته و شاید که روح او را همیشه همراه خود داشته باشیم (ببینید اصول و پیمانها ٧:۲٠).هنوز، گاهی ما این احساسات و آژیر خطر را نادیده می گیریم. وقتیکه ما عیسی مسیح را در مرکز زندگی خود قرار میدهیم، او باعث خواهد شد که چشمان ما به امکانات وسیع تری بیش از آنکه ما به تنهائی میتوانیم درک کنیم باز شوند.

من یک نامۀ جالبی از یک خواهر با ایمان در بارۀ تجربه اش با آژیر حفاظت دریافت کردم. به من گفت برای اینکه به شوهرش کمک کند که احساساتش را به او بفهماند، شروع کرد به جمع آوری یک لیست الکترانیکی در روی تلفنش از آن چیزهائی که شوهرش کرد یا گفت که باعث آزارش شد. دلیل او بر این بود که در زمانی مناسب تمام این مدارک را برای اثبات آن با او در میان بگذارد که شاید باعث شود شوهرش روش هایش را عوض کند. ولیکن، در یک یکشنبه در حالی که داشت در آئین شام مقدّس شرکت میکرد و تمرکزش بر روی کفّارۀ ناجی بود، تشخیص داد که مدرک درست کردن از احساسات منفی خود در مورد شوهرش حقیقتاً روح القدُس را از او دور می کند و هرگز شوهرش را تغییر نخواهد داد.

یک آژیر روحانی در قلب او به صدا در آمد که گفت: ”رهایش کن؛ همه را رها کن. تمام آن یادداشتها را پاک کن. آنها کمک نمی کنند.“ سپس او چنین نوشت، و من نقل قول میکنم: ” مدّتی طول کشید تا دکمۀ “همه را انتخاب کن را بزنم و حتّی طولانی تر برای زدن دکمۀ ”پاک کن.“. امّا بمحضی که زدم، تمام آن احساسات منفی هم در فضا گم شدند. قلب من پر از عشق شد—عشق برای شوهرم و عشق برای سرورم. مانند ساول در راه دمشق، دیدش را عوض کرد. مقیاس تخریف از چشمانش سقوط کرد.

ناجی ما بار ها چشمان جسمی و روحی کوران را باز کرد. باز کردن چشمان ما به مقدّسات حقیقی، عملاً و مجازاً، ما را آمادۀ شفا یافتن از نزدیک بینی های فانی می کند. وقتی ما به ”آژیرهای“ روحانی توجّه می کنیم که نیاز ما را برای تغییر روش یا یک چشم انداز ابدی هشدار میدهند، ما وعدۀ آئین شام مقدّس را دریافت میکنیم که روحش با ما همراه باشد. این برای جوزف اسمیت و الیور کادری در معبد کرتلند اتفاق افتاد وقتیکه حقایق متقاعد کننده بوسیلۀ عیسی مسیح تعلیم داده شدند، که وعده داد ”پردۀ“ محدودیّت های فانی از” خاطر [آنها] برداشته شده، و چشمان درک [آنها] باز خواهند شد“ (اصول و پیمانها ۱:۱۱٠).

من گواهی میدهم که از طریق قدرت عیسی مسیح، ما قادر میشویم روحاً به ماورای آنچه را که عیناًً می بینیم نگاه کنیم. همانطور که ما او را بیاد میاوریم و روح او را همراه داریم، چشمان درک ما باز خواهند شد. سپس بزرگترین حقیقت الهی در درون هر کدام از ما با قدرتی بیشتر بر قلبهای ما اثر خواهند گذاشت. بنام عیسی مسیح، آمین

یاد داشتها

  1. From The Lion King 1½ (2004); outside North America, known as The Lion King 3: Hakuna Matata.

  2. Teachings of Presidents of the Church: Gordon B. Hinckley (2016), 201.