همایش عمومی
مکالمات اساسی
همایش عمومی آوریل ۲۰۲۱


11:24

مکالمات اساسی

والدین، ما نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا تحوّل فرزندانمان به سادگی اتفاق بیفتد. تحوّل تصادفی مبنای مژدۀ عیسی مسیح نیست.

آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا ما ابتدائی را «ابتدائی» می‌نامیم؟ در حالی که این نام اشاره به یادگیری روحی کودکان در اوّلین سالهای زندگی خود دارد، برای من این یادآوری یک حقیقت قدرتمند است. از نظر پدر آسمانی ما، کودکان هرگز ثانویه نبوده‌اند — آنها همیشه «ابتدایی» بوده‌اند.۱

او به ما اعتماد دارد که آنها را به عنوان فرزندان خدا ارزش می‌دهیم، احترام می‌گذاریم و از آنها محافظت می‌کنیم. این بدان معناست که ما به هیچ شکلی از نظر جسمی، زبانی یا احساسی به آنها آسیب نمی‌رسانیم، حتی در صورت افزایش تنش‌ها و فشارها. درعوض ما برای کودکان ارزش قائل هستیم، و همۀ تلاش خود را برای مبارزه با بدرفتاری های اهریمنی انجام می‌دهیم. مراقبت از آنها برای ما مهم است — همانطور که برای او [خدا] مهم است.2

یک مادر و پدر جوان پشت میز آشپزخانه خود نشسته و روز خود را مرور می‌کردند. از پایین سالن صدای تاب تابی شنیدند. مادر پرسید، «آن [صدای] چه بود؟»

سپس صدای گریه‌ای آرام از اتاق خواب پسر چهار ساله خود شنیدند. آنها با عجله به پایین سرسرا رفتند. او آنجا بود، روی زمین و کنار تختش افتاده بود. مادر پسر کوچک را برداشت و از او پرسید چه اتفاقی افتاده بود.

او گفت، «من از تخت افتادم.»

او گفت ،«چرا از تختخواب افتادی؟»

او شانه بالا انداخت و گفت: «من نمی‌دانم. حدس می زنم که من به اندازۀ کافی به وسط تخت نزدیک نبودم.»

در مورد این «به اندازه کافی نزدیک نبودن» است که دوست دارم امروز صبح صحبت کنم. این امتیاز و مسئولیت ما است که به کودکان کمک کنیم «به اندازه کافی به مژدۀ عیسی مسیح نزدیک شوند». هیچ زمانی برای شروع زود نیست.

زمانی منحصراً خاص در زندگی کودکان وجود دارد، زمانی که آنها از نفوذ شیطان در امان هستند. این زمانی است که آنها بی گناه و عاری از گناه هستند.۳ این یک زمان مقدّس برای والدین و کودک است. کودکان باید با کلمه و نمونه، قبل و بعد از «رسیدن به سن پاسخگویی در برابر خدا» آموزش داده شوند.۴

رئیس هنری بی. آیرینگ آموزش داد: «ما بزرگترین فرصت را در کنار جوانان داریم. در حالی که کودکان هنوز در مقابل وسوسه‌های دشمن [میرا] در امان هستند و مدتها قبل از اینکه شنیدن سخنان حقیقت برای آنها دشوارتر از سر و صدای کشمکش های شخصی خودشان است، بهترین زمان برای آموزش زودهنگام است.»۵ چنین تعلیماتی به آنها کمک می کند تا هویت الهی خود، هدف و برکات غنی را که در هنگام بستن پیمانهای مقدّس و دریافت احکام در مسیر پیمان در انتظار آنها است، درک کنند.

والدین، ما نمی توانیم منتظر بمانیم تا تحوّل فرزندانمان به سادگی اتفاق بیفتد. تحوّل تصادفی مبنای مژدۀ عیسی مسیح نیست. مثل منجی ما شدن به طور تصادفی اتفاق نخواهد افتاد. با آگاهی محبت کردن، تعلیم و شهادت می تواند به کودکان کمک کند که از سنین پایین نفوذ روح القدس را احساس کنند. روح القدس برای شهادت و تحوّل فرزندان ما در بارۀ عیسی مسیح ضروری است. ما از آنها می خواهیم «همواره او را به یاد آورند، که آنها روحش را همراه خود داشته باشند.»۶

گفتگوی خانوادگی

ارزش مکالمات خانوادگی راجع به مژدۀ عیسی مسیح، مکالمات اساسی را در نظر بگیرید، که می تواند روح [القدوس] را دعوت کند. وقتی با فرزندانمان چنین مکالماتی داریم، به آنها کمک می کنیم بنیادی ایجاد کنند، «که [این] یک بنیاد مطمئن است، بنیادی [است] که اگر [آنها] بر آن بسازند نمی توانند فرو افتند.»۷ وقتی یک کودک را تقویت می کنیم، خانواده را تقویت می کنیم.

این بحث های حیاتی می توانند کودکان را به موارد زیر سوق دهند:

  • درک اصول توبه.

  • به مسیح، پسر خدای ذی حیات ایمان داشته باشند.

  • انتخاب تعمید و هدیه روح القدس در هشت سالگی.۸

  • و نیایش و «در برابر سَروَر در راستی گام [برداشتن].»۹

منجی تشویق کرد، «بنابراین من به شما فرمان می دهم، این موارد را با آزادگی به فرزندانت آموزش دهی.»۱۰ و او چه چیزی را می خواست که ما اینقدر آزادانه آموزش دهیم؟

  1. سقوط آدم

  2. کفّارۀ عیسی مسیح

  3. اهمیّت تولد دوباره۱۱

ارشد دی. تاد کریستافرسون گفت: «مطمئناً دشمن وقتی که والدین از تعلیم و تربیت فرزندان خود در بارۀ داشتن ایمان به مسیح و تولّد روحی آنها کوتاهی می کنند، خوشحال می شود.»۱۲

در مقابل، منجی می تواند به ما کمک کند تا کودکان «به آن روحی که منجر به انجام کار خوب است اعتماد کنند».۱۳ برای انجام این کار، ما می توانیم به کودکان یاری کنیم تا تشخیص دهند که چه زمانی روح را احساس می کنند و همچنین تشخیص دهند که چه عملی ایجاد می‌کند که روح ما را ترک کند. بنابراین آنها یاد می گیرند که توبه کنند و از طریق کفاره عیسی مسیح به نور برگردند. این در تشویق استحکام روحی کمک می کند.

ما می توانیم در ایجاد استحکام روحی در هر سنی به کودکان خود کمک کنیم. لازم نیست پیچیده باشد یا زمان زیادی را صرف کنید. مکالمه های ساده و مسئولانه می تواند کودکان را وادار کند تا نه تنها بدانند آنها به چه اعتقاد دارند، بلکه مهمتر از همه، چرا به آنها معتقدند. مکالمات محبت‌آمیز، که به طور طبیعی و مداوم اتفاق می افتد، می تواند به درک و پاسخ بهتر منجر شود. بگذارید اجازه ندهیم راحتی وسایل الکترونیکی مانع از آموزش و گوش دادن به کودکانمان و نگاه کردن به چشم آنها شود.

گفتگوی مادر و دختر

فرصت های اضافی برای مکالمات اساسی می تواند از طریق نقش آفرینی رخ دهد. اعضای خانواده می توانند در شرایطی که وسوسه می‌شوند یا تحت فشار قرار می‌گیرند در جهت یک انتخاب غلط عمل کنند. چنین تمرینی می تواند کودکان را تقویت کند تا برای یک محیط چالش برانگیز آماده شوند. به عنوان مثال، ما می‌توانی آن را بازی کنیم سپس در باره‌اش صحبت کنیم، هنگامی که از کودکان می پرسیم چه کاری انجام می دهند:

  • اگر وسوسه شوند كه كلام فرزانگی را بشكنند.

  • اگر آنها در معرض هرزه نگاری قرار بگیرند.

  • اگر وسوسه شوند که دروغ بگویند، دزدی یا تقلّب کنند.

  • اگر آنها چیزی از دوست یا معلم خود در مدرسه می شنوند که در عقاید یا ارزشهای آنها تردید ایجاد کند.

هنگامی که آنها این عمل را انجام می دهند و سپس در باره اش صحبت می کنند، به جای اینکه بدون آمادگی خود را در یک گروه متخاصم همسالان قرار گیرند، کودکان می توانند به «سپر ایمانی که [آنها] را قادر به خاموش کردن همۀ تیرهای آتشین نابکاران خواهد کرد» مسلّح شوند.۱۴

یک دوست نزدیک شخصی این درس مهم را در سن ۱۸ سالگی یاد گرفت. وی به عنوان یک جوان در جنگ ایالات متحده و ویتنام در ارتش ایالات متحده ثبت نام کرد. او خود را به آموزش مقدماتی در پیاده نظام واگذار کرد تا یک سرباز پیاده شود. وی توضیح داد که این آموزش طاقت فرسا بود. وی مربی آموزش خود را بیرحم و غیرانسانی توصیف کرد.

یک روز خاص جوخه اش با لباس کامل جنگی، در گرمای شدید هوا پیاده روی می کرد. مربی مشق نظامی ناگهان با فریاد دستور داد دراز بکشند و حرکت نکنند. مربی حتی کوچکترین حرکت را زیر نظر داشت. هر حرکتی بعداً منجر به عواقب جدی می شد. جوخه بیش از دو ساعت با افزایش خشم و کینه نسبت به فرمانده خود در گرما رنج برد.

ماه ها بعد دوست ما خود را در حال هدایت جوخه اش در جنگل های ویتنام یافت. این واقعی بود، نه فقط آموزش. از بالای درختان اطراف تیراندازی شروع شد. کل جوخه بلافاصله به زمین افتاد.

دشمن به دنبال چه بود؟ تحرک هر حرکتی منجر به شلّیک می شد. دوست من گفت که وقتی او عرق ریزان و بی حرکت روی زمین جنگل دراز کشیده بود، و چندین ساعت طولانی منتظر تاریکی بود، افکارش به آموزش مقدماتی رفت. او بی مهری شدید خود را نسبت به مربی مشق نظامی اش را به یاد آورد. اکنون، او احساس سپاسگزاری شدیدی می‌کرد — به خاطر آنچه به او آموخته بود و اینکه چگونه او را برای این شرایط بحرانی آماده کرده بود. مربی مشق نظامی با درایت دوست و جوخه او را به این توانایی مجهز کرده بود که بداند در هنگام درگیری چه باید بکنند. او در واقع جانِ دوست ما را نجات داد.

چگونه می توانیم از نظر روحی همین کار را برای فرزندان خود انجام دهیم؟ چگونه می توانیم مدتها قبل از ورود آنها به میدان کارزار زندگی، به طور کامل تر، در آموزش، تقویت و آماده سازی آنها تلاش کنیم؟۱۵ چگونه می توانیم آنها را دعوت کنیم تا «به اندازه کافی نزدیک شوند؟» آیا ترجیح نمی دهیم آنها در محیط امن یادگیری خانه «عرق» بریزند تا اینکه در میدان های کارزار زندگی خونریزی کنند؟

همانطور که به گذشته نگاه می کنم، مواقعی وجود داشت که من و شوهرم با جدیّت می خواستیم مربی مشق نظامی باشیم تا به فرزندانمان کمک کنیم تا مژدۀ عیسی مسیح را زندگی کنند. یعقوب پیامبر به نظر می رسید که همین احساسات را بیان می کند: «من دوباره با شما سخن می گویم؛ زیرا من خواستار بهروزی روان شما هستم. آری، دلواپسی من برای شما زیاد است؛ و شما خودتان می دانید که همیشه این چنین بوده است.»۱۶

با یادگیری و پیشرفت کودکان، اعتقادات آنها به چالش کشیده خواهد شد. اما از آنجا که به درستی مجهز هستند، حتی در میان مخالفت های شدید، می توانند در ایمان، شجاعت و اعتماد به نفس رشد کنند.

آلما به ما آموزش داد که «ذهن های [فرزندانمان] را آماده [کنیم].»۱۷ ما در حال آماده سازی نسل در حال رشد که دفاع کننده‌گان آینده از ایمان باشند هستیم، تا درک کنند «که [آنها] در عمل کردن برای خود آزاد هستن د— در برگزیدن راه مرگ ابدی یا راه زندگی [جاوید].»۱۸ کودکان شایستۀ درک این حقیقت بزرگ هستند: اشتباه کردن در مورد جاودانگی، اشتباه است.

باشد که مکالمات اساسی و در عین حال سادۀ ما با فرزندانمان به آنها کمک کند تا اکنون «از پیام زندگی جاویدان» لذت ببرند، تا آنها بتوانند از «زندگی جاودان در جهان آتی که همانا شکوه نامیراست» لذت ببرند.۱۹

همانطور که فرزندان خود را پرورش می دهیم و آماده می کنیم، حق انتخاب آنها را می پذیریم، آنها را با تمام وجود دوست داریم، احکام خدا و هدیۀ توبه اش را به آنها می آموزیم و هرگز، به هیچ وجه از آنها دست نمی کشیم. به هر حال، آیا این روش سَروَر با هر یک از ما نیست؟

بیایید «با استواری در مسیح … به پیش [برویم]»، بدانیم که می توانیم «روشنیِ کاملی از امید»۲۰ از طریق منجی دوست داشتنی خود داشته باشیم.

من گواهی می‌دهم که او چاره است. به نام مقدّس عیسی مسیح، آمین.

یادداشت‌ها

  1. رجوع کنید به: ۳ نیفای ۱۷ : ۲۳-۲۴.

  2. رجوع کنید به:میشلین پی. گراسلی «بچه‌های خود را بنگریدEnsign, نوامبر ۱۹۹۲, ۹۳: «برای من، کلمۀ بنگرید قابل توجه است. این مفهوم بیشتری از «بنگر و ببین» دارد. وقتی سَروَر به نیفایان دستور داد كه كودكان خود را «بنگرند»، من معتقدم كه او به آنها گفت كه به فرزندان خود توجه كنند، در مورد آنها تأمل كنند، فراتر از زمان حال را ببینند و احتمالات ابدی آنها را ببینند.»

    همچنین رجوع کنید به: Russell M. Nelson, “Listen to Learn,” Ensign, مه ۱۹۹۱, ۲۲: “مهارِ کودکان با زور، تکنیک شیطان است، نه منجی. نه، ما مالک فرزندان خود نیستیم. امتیاز والدین ما این است که آنها را دوست داشته باشیم، آنها را هدایت کنیم و آنها را رها کنیم.»

  3. اصول و پبمان‌ها ۲۹: ۴۶-۴۷.

  4. اصول و پیمان‌ها ۷۱:۲۰.

  5. هنری بی. آیرینگ, «قدرت آموزش اصولLiahona, جولای ۱۹۹۹, ۸۷.

  6. اصول و پیمان‌ها ۷۹:۲۰.

  7. هیلامان ۱۲:۵.

  8. رجوع کنید به:اصول و پیمان‌ها ۶۸: ۲۵؛ همچنین رجوع کنید به: ارکان دین ۱: ۴.

  9. اصول و پیمان‌ها ۶۸: ۲۸.

  10. موسی ۶: ۵۸; تأکید اضافه شده است.

  11. رجوع کنید به موسی ۶: ۵۹؛ همچنین رجوع کنید به اصول و پیمان‌ها ۲۰: ۲۹-۳۱ .

  12. دی. تاد کریستافرسون «چرا ازدواج، چرا خانواده؟Liahona, مه ۲۰۱۵, ۵۲.

  13. اصول و پیمان‌ها ۱۱: ۱۲- ۱۳؛ همچنین رجوع کنید به اصول و پیمان‌ها ۹۳.

  14. اصول و پیمان‌ها ۱۷:۲۷؛ تأکید اضافه شده است؛ همچنین مراجعه کنید به ماریان جی رامنی، «شب گردهم‌آیی خانواده»، عصر بهبود، ژوئن ۱۹۶۹، ۹۷: «شیطان، دشمن ما، در حال حمله همه جانبه به عدالت است. نیروهای خوب—متمرکز او لژیون هستند. کودکان و جوانان ما اهداف اصلی وی هستند. آنها همه جا مورد تبلیغات نابکارانه و شرورانه قرار می گیرند. آنها به هر مکانی که رو می‌آورند با شیطانی برخورد می کنند، که حیله گرانه برای فریب و نابودی هر چیز مقدس و هر اصل صالح طراحی شده است. … اگر قرار است فرزندان ما به اندازه کافی تقویت شوند تا در برابر این هجوم شیطانی بایستند، همانطور که سروَر دستور داده است، باید در خانه آموزش داده و تربیت شوند.»

  15. رجوع کنید به: راسل ام. نلسون، « فرزندان میثاق ،» Ensign ، مه ۱۹۹۵، ۳۲:

    «سال ها پیش به عنوان یک دانشجوی جوان پزشکی بسیاری از بیماران مبتلا به بیماری هایی را دیدم که اکنون قابل پیشگیری هستند. امروزه می توان افراد را در مقابل شرایطی که قبلاً ناتوان کننده بودند—حتی کشنده ایمن سازی کرد. یک روش پزشکی که از طریق آن ایمنی اکتسابی داده می شود، تلقیح است. اصطلاح تلقیح جذاب است. این از دو ریشۀ لاتین سرچشمه می گیرد: در، به معنی«درون»؛و oculus، به معنای «چشم.» بنابراین فعل تلقیح، به معنای واقعی کلمه به معنی قرار دادن چشم در داخل است — برای نظارت بر آسیب.

    «یک مصیبت مانند فلج اطفال می تواند بدن را فلج یا نابود کند. یک مصیبت مانند گناه می تواند روح را فلج یا نابود کند. اکنون با ایمن سازی می توان از آسیب های فلج اطفال جلوگیری کرد، اما آسیب های گناه به روش های دیگر پیشگیری نیاز دارد. پزشکان نمی توانند در برابر بی عدالتی ایمن سازی کنند. حمایت روحی فقط از جانب سروّر است — و به روش خود او. عیسی مسیح تلقیح را انتخاب نمی کند بلکه ارشاد می کند. روش وی هیچ واکسنی ندارد. این از آموزه های اصول الهی — یک «چشم حامی» برای محافظت از روح ابدی فرزندانش استفاده می کند.»

  16. ۲ نیفای ۳:۶.

  17. آلما ۳۹: ۱۶.

  18. ۲ نیفای ۱۰: ۲۳.

  19. موسی ۶: ۵۹; تأکید اضافه شد.

  20. ۲ نیفای ۳۱: ۲۰.