![](https://www.churchofjesuschrist.org/imgs/https%3A%2F%2Fassets.churchofjesuschrist.org%2Fe9%2Ffd%2Fe9fd3efae1ffe6695438e983e41b106c093e528f%2Fe9fd3efae1ffe6695438e983e41b106c093e528f.jpeg/full/!250,/0/default)
معجزات، فرشتگان، و قدرت کشیشی
اگر خواهانِ برکات کشیشی، از جمله معجزات و خدمت فرشتگان هستید، در مسیر پیمانهایی که خدا در اختیار قرار داده است، قدم بردارید.
بسیاری امروز میگویند که معجزات دیگر وجود ندارند، که فرشتگان افسانهای هستند، و دروازههای آسمانها بسته شدهاند. من گواهی میدهم که معجزات پایان نیافتهاند، فرشتگان در میان ما هستند، و دروازههای آسمانها به راستی گشوده هستند.
هنگامی که منجی ما، عیسی مسیح، در این دنیا بود، او کلیدهای کشیشی را به سرپرستِ رسولانش، پطرس داد. با استفاده از این کلیدها، پطرس و دیگر رسولان، کلیسای منجی را رهبری کردند. اما زمانی که این رسولان درگذشتند، کلیدهای کشیشی از زمین برگرفته شدند.
گواهی من این است که کلیدهای باستانی کشیشی احیاء شدند. پطرس، یعقوب، و یوحنا و دیگر پیامبران باستانی، به عنوان افرادی که از مرگ برخاسته بودند، به پیامبر جوزف اسمیت ظاهر شده و آنچه را که خدا بعنوانِ «کلیدهای ملکوتِ من و انتظام مُژده» توصیف کرده بود را به او عطا کردند.
همان کلیدها از پیامبر به پیامبر تا به امروز منتقل شدهاند. پانزده مردی که به عنوان پیامبران، رائیان، و آشکار کنندهگانِ وحی پذیرفته و حمایت میکنیم، از آن کلیدها استفاده میکنند تا کلیسای منجی را رهبری کنند. همانند زمانهای باستان، یک رسول سرپرستِ مِهتر وجود دارد که دارای تمامی کلیدهای کشیشی است و اختیار استفاده از همهٔ آنها را دارد. او، رئیس راسل ام. نلسون، پیامبر و رئیس کلیسای احیاء شده مسیح در دوران ماست: با نام کلیسای عیسی مسیح مقدّسین آخرین زمان.
از طریق کلیسای منجی، ما برکات کشیشی را دریافت میکنیم — از جمله قدرت خدا برای کمک به ما در زندگی. تحت کلیدهای مجاز کشیشی، ما وعدههای مقدّسی به خدا میدهیم و آیینهای مقدّسی دریافت میکنیم که ما را برای زندگی در حضور او آماده میکنند. با تعمید و تصدیق، و سپس در معبد، در مسیر پیمانهایی که ما را به سوی او باز میگرداند، به جلو حرکت میکنیم.
با قرار دادن دستها بر سرهای ما، ما همچنین برکات کشیشی را دریافت میکنیم، از جمله هدایت، آرامش، مشورت، شفا، و قدرت پیروی کردن عیسی مسیح. در تمام عمرم، من توسط این قدرت بزرگ برکتهای فراوانی دریافت کردهام. همانطور که در نوشتههای مقدّس آشکار شده است، ما به آن به عنوان قدرت کشیشی مقدّس مَلِکصادق اشاره میکنیم.
در دوران نوجوانیام، احترام بسیار زیادی برای این قدرت قائل بودم، به خصوص در زمانی که برکات کشیشی پدیدار میشدند. هنگام خدمت به عنوان یک مُبشّر جوان در شیلی، من و همراهم دستگیر شده و از هم جدا شدیم. دلیل آن هرگز به ما گفته نشد. در آن زمان، آشفتگی سیاسی بزرگی وجود داشت. هزاران نفر توسط پلیس نظامی بازداشت شدند و هیچگاه خبری از آنها شنیده نشد.
بعد از بازجویی، به تنهایی در سلول زندان نشستم، نمیدانستم آیا باز هم عزیزانم را خواهم دید یا نه. روی به پدر آسمانی کردم، و با شور و شعف التماس نمودم: «پدر، همیشه به من آموخته شده است که تو مراقب مُبشّران خود هستی. پدر، خواهش میکنم، من اصلاً خاص نیستم، اما تاکنون فرمانبردار تو بودهام و امشب نیاز به کمک تو دارم.»
بذرهای این کمک، سالها پیش کاشته شده بودند. پس از تعمیدم، به عنوان عضو کلیسا تصدیق شدم و هدیه روحالقدس به من داده شده بود. در حینی که در پشت میلهها تنها دعا میکردم، روحالقدس بلافاصله به من آمد و به من آرامش داد. او مرا به یاد قسمتِ بسیار خاصی از متن برکت سرنیاییام، که برکت دیگری از توانایی کشیشی است، انداخت. در آن، خدا به من وعده داده بود که بواسطهٔ وفاداریام، قادر خواهم بود که در معبد برای جاودانگی به یک زن بسیار زیبا، با فضیلت، و پر محبت پیوند شوم، اینکه ما والدین پسران و دختران گرانبهایی میشدیم، و اینکه من به عنوان یک پدر، در اسرائیل، برکت و بزرگواری مییافتم.
آن کلمات الهامبخش درباره آیندهام روانم را پر از آرامش کرد. من میدانستم که آنها از پدر آسمانی مهربان من آمدهاند، کسی که همیشه به وعدههای خود وفادار است. در همان لحظه، اطمینان داشتم که آزاد خواهم شد و تا اجرای آن وعدهها را تجربه کنم، زنده خواهم ماند.
در حدود یک سال بعد، پدر آسمانی مرا با همسری که بسیار زیبا، با فضیلت، و پر محبت است، برکت داد. من و همسرم، لاینت، در معبد به هم پیوند شدیم. ما با سه پسر گرانبها و چهار دختر گرانبها برکت یافتیم. من پدر شدم، و همه چیز مطابق با وعدههای الهی در برکت سَرنیایی که به عنوان یک پسر ۱۷ ساله دریافت کرده بودم، اتفاق افتاد.
«از این رو، برادران [و خواهران] محبوبم، آیا چون مسیح بالا به آسمان رفته است، معجزه ها بازایستادهاند؟ …
«… نه، نه حتّی فرشتگان از خدمت کردن به فرزندان آدمی بازایستادهاند.»
من گواهی میدهم که معجزات و برکات به طور مداوم در زندگیهای ما رخ میدهند، اغلب به عنوان نتیجه مستقیم از قدرت کشیشی. بعضی از برکات کشیشی، فوراً به تحقق میپیوندند، به شکلی که میتوانیم آنها را ببینیم و درک کنیم. برخی دیگر به تدریج اتفاق میافتند و در این زندگی به طور کامل تحقق نمییابند. بله، خدا همیشه به تمام وعدههایش وفادار است، همانطور که در شرحِ تاریخ نیاکانمان نشان داده شده است:
پدربزرگ پدری من، گرانت ریس بوئین، مردی بسیار با ایمان بود. به روشنی به یاد میآورم که میشنیدم او بازگو میکرد که چگونه برکت سرنیایی خود را دریافت کرده بود. در یادداشتهایش، او ثبت کرده است: «سرنیا به من وعده داد که هدیۀ شفا را دریافت خواهم کرد. او گفت: «بیماران شفا پیدا خواهند کرد. آری، مردگان، زیر دستان شما برخواهند خاست.»
سالها بعد، پدربزرگ، وقتی در حال انباشتنِ یونجه بوده، او احساس میکند که به او القاء شده بود که به خانه بازگردد. او با پدرش روبرو میشود که به سمت او میآید. پدرش میگوید: «گرانت، مادرت همین الان درگذشت.
دوباره از دفتر خاطرات پدربزرگ نقل میکنم:«من توقف نکردم بلکه شتابان به سمت خانه روانه شدم و او را بیرون بر روی تراس جلویی دیدم که بر تخت مخصوص بیمار دراز کشیده بود. من به او نگاه کردم و دیدم که هیچ علائم حیاتی در او باقی نمانده است. من برکت سرنیایی خود و وعدهای که اگر وفادار باشم، از طریق ایمانم بیماران شفا پیدا خواهند کرد؛ و مردهها برخواهند خاست، را به خاطر آوردم. دستهای خود را بر سر او گذاشتم، و به خدا گفتم که اگر وعدهای که او به من توسط سرنیا داده بود، راست است، آن را در این لحظه آشکار کند و مادرم را زنده کند. من به او قول دادم که اگر این کار را انجام دهد، هیچگاه از انجام تمام توان خود برای ساختن ملکوت او دریغ نخواهم کرد. در حالی که من دعا میکردم، او چشمان خود را باز کرد و گفت، «گرانت، مرا بلند کن. من در دنیای ارواح بودم، اما تو مرا به بازگشت فراخواندی. بگذار تا این همیشه گواهی برای تو و سایر اعضای خانوادهٔ من باشد.»
رئیس راسل ام. نلسون به ما آموختهاند که باید به دنبال معجزات باشیم و انتظارشان را داشته باشیم. من گواهی میدهم که به دلیل احیای توانایی کشیشی، قدرت و اقتدار خدا بر روی زمین وجود دارند. از طریق گمارشها و شوراها، مردان و زنان، سالخورده و جوان میتوانند در کار کشیشی شرکت کنند. این کار، معجزهای است که فرشتگان در آن حضور دارند. این کاری از آسمان است، و تمامی فرزندان خدا را برکت میدهد.
در سال ۱۹۸۹، خانواده هفت نفری ما، از یک گردهمایی بخش به خانه باز میگشت. دیر هنگام بود. لاینت انتظار کودک ششممان را میکشید. به او القاء شد که کمربند ایمنی خود را ببندد، که او یادش رفته بود آن کار را انجام دهد. بعد از آن، ما از یک پیچ در جاده عبور کردیم؛ یک ماشین از خط عبور کرد و وارد خط ما شد. در حدود ۷۰ مایل (۱۱۲ کیلومتر) در ساعت حرکت میکرد، برای جلوگیری از برخورد با خودروی روبرو، از مسیر خارج شدم. ماشین ون ما غلت زد، بر روی بزرگراه لغزید، و از جاده به بیرون لیز خورد، و سرانجام، در حالیکه سمتِ مسافر در گِل فرود آمده بود، متوقف شد.
چیز بعدی که به یاد میآورم شنیدم، صدای لاینت بود که گفت: «شِین، باید از در سمتِ تو برویم بیرون.» من از کمربندم در هوا معلق آویزان شده بودم. چند ثانیه طول کشید تا به خود بیآیم. ما شروع به خارج کردن تک تکِ بچهها از طریق پنجرهٔ ون که حالا تبدیل به سقف آن شده بود، کردیم. آنها گریه میکردند، و فکر میکردند که چه اتفاقی افتاده است.
به زودی متوجه شدیم که دختر ده سالهٔ ما، امیلی، گم شده است. نام او را فریاد زدیم، اما هیچ پاسخی نیامد. اعضای بخش که به خانه میرفتند هم دیوانهوار به دنبال او میگشتند. خیلی تاریک بود. من با چراغ قوه، دوباره داخل ون را نگاه کردم و با وحشت دیدم که بدن کوچک امیلی زیر ون گیر کرده است. با ناامیدی فریاد زدم: «ما باید ون را از روی امیلی بلند کنیم.» سقف ماشین را گرفته و آن را به عقب کشیدم. تنها چند نفر دیگر بودند که کمک میکردند تا ون را بلند کنیم اما ون به طرزی معجزهآسا بر روی چرخهای خود قرار گرفت و بدن بیجان امیلی آشکار شد.
امیلی نفس نمیکشید. صورت او کاملاً کبود و به رنگ آلوی بنفش شده بود. من گفتم، «باید به او برکت بدهیم.» یک دوست عزیز و عضو بخش، با من زانو زد و با اقتدار کشیشی ملکصادق، به نام عیسی مسیح، به او فرمان دادیم تا زنده بماند. در آن لحظه، امیلی نفسِ گوشخراشِ بلندی کشید.
بعد از مدتی که چندین ساعت به نظر میرسید، آمبولانس بالاخره سر رسید. امیلی به سرعت به بیمارستان منتقل شد. ریه او کُلاپسِ شده و یک تاندون در زانویش قطع شده بود. به دلیل نرسیدن اکسیژن به مغزش، نگران آسیب مغزی او بودیم. امیلی یک روز و نیم در کما بود. ما به دعا کردن و گرفتن روزه برای سلامتی او ادامه دادیم. او با بهبودی کامل برکت یافت. امروز، امیلی و شوهرش، کوین، پدر و مادر شش دختر هستند.
به طرز معجزه آسایی، دیگران توانستند جان سالم به در ببرند. نوزادی که لاینت باردار بود، تایسون بود. او هم هیچ آسیبی ندید و در فوریه سال بعد متولد شد. هشت ماه بعد، پس از دریافت جسم خاکی خود، تایسون، به خانه پدر آسمانی بازگشت. پسرمان، فرشته نگهبان ماست. تاثیر او در خانواده ما احساس میشود و با شوق منتظر دیدار دوباره با او هستیم.
افرادی که آن ون را از روی امیلی بلند کردند، متوجه شدند که وزن چندانی نداشته است. من میدانستم که فرشتگان آسمانی با فرشتگان زمینی متحد شدهاند تا آن ون را از روی بدن امیلی بلند کنند. همچنین میدانم که امیلی با قدرت مقدّسِ کشیشی بود که زنده شد.
سروَرْ این حقیقت را به خدمتکارانش اعلام کرد: «من پیش روی شما خواهم رفت. من در دست راست شما و در دست چپ شما خواهم بود، و روح من در دلهای شما خواهد بود، و فرشتگان من در دور و بر شما خواهند بود، تا شما را بالا نگه دارند.»
من گواهی میدهم «پیش از روزگار او آن کشیشیِ مقدّس خوانده میشد، از پس نظام پسر خدا»—کشیشی ملکصادق—با کلیدها، اقتدار و قدرتش در این روزگار آخر به زمین بازگردانده شده است. من میدانم که شرایط آنطور که ما امیدواریم و برایش دعا میکنیم پیش نمیروند، معجزات خدا همواره بر اساس ارادهاش، زمانبندیاش، و برنامهاش برای ما پیش خواهند آمد.
اگر خواهانِ برکات کشیشی، از جمله معجزات و خدمت فرشتگان هستید، از شما دعوت میکنم تا در مسیر پیمانهایی که خدا در اختیار هر یک از ما قرار داده است، قدم بردارید. اعضا و رهبران کلیسا که شما را دوست دارند، به شما در گام بعدی کمک خواهند کرد.
من گواهی میدهم که عیسی مسیح، پسر خدا، زنده است و از طریق پیامبران زنده که دارندهٔ کلیدهای کشیشی هستند و از آنها استفاده میکنند، کلیسای خود را هدایت میکند. روحالقدس حقیقی است. منجی جان خود را داد تا ما را شفا دهد، ما را بازپس بگیرد و به خانه آورد.
من شهادت میدهم که معجزات پایان نیافتهاند، فرشتگان در میان ما هستند، و دروازههای آسمانها گشوده هستند. و آه، چه گشوده هستند! به نام عیسی مسیح، آمین.