۱ بگوش دل مرا بپذیرید، سَروَر خدای شما می گوید، به خاطر خدمتگزارم آلیور کاودری. این در من خردمندانه نیست که فرمان ها و پول هایی که او بایستی به سرزمین صهیون ببرد به او سپرده شود، مگر اینکه کسی با او برود که راستین و وفادار باشد.

۲ از این رو، من، سَروَر، می خواهم که خدمتگزارم، جان ویتمر، همراه خدمتگزارم آلیور کاودری برود؛

۳ و همچنین اینکه او به نوشتن و تاریخ نویسیِ همۀ چیزهای مهمی که او دربارۀ کلیسای من خواهد دید و آگاه خواهد شد ادامه دهد؛

۴ و همچنین اینکه او از خدمتگزارم آلیور کادری و دیگران اندرز و کمک دریافت کند.

۵ و همچنین، خدمتگزارانم که در سرتاسر زمین هستند بایستی گزارشهای سرپرستی هایشان را به سرزمین صهیون پیش فرستند؛

۶ زیرا سرزمین صهیون جا و مکانی برای دریافت و انجام همۀ این چیزها خواهد بود.

۷ با این وجود، بگذارید خدمتگزارم جان ویتمر مکان به مکان، و کلیسا به کلیسا، زیاد سفر کند، که او با آسانی بیشتری اطلاعات بدست آورد —

۸ موعظه کردن و توضیح دادن، نوشتن، کُپی کردن، برگزیدن، و بدست آوردن همۀ چیزهایی که برای کلیسا، و برای نسل های در حال رشد که بر روی سرزمین صهیون رشد می کنند مفید خواهند بود، تا آن را نسل به نسل بدست آورند، برای همیشه و همیشه. آمین.